دسیدسی، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

دخمل گلمون

اولین عید

1393/1/17 17:42
نویسنده : mamaniiii
416 بازدید
اشتراک گذاری

بلاخره عید رسید...اولین عید زندگیت

 برای عید مامانی همراه باخاله و دوتا دختراش اومدن پیشمون نمیدونی چقدر

خوشحال بودم اخه اولین باربود که خاله شهناز میخواست بیاد خونمون...یه مدت طولانی شده

بود که اونارو نمیدیدی اخه اخرین بار که باهم ایران رفته بودیم تو دوماهت بود و اونارو یادتن

نمیومد اما هممون ز این تعجب کردیم که وقتی اونارو دیدی اصلا گریه نکردی وراحت باهاشون

خو گرفتی اصلا باورم نمیشد اخه تو تا کسی رو میدی گریه میکردی اما با دیدن مامانی وخاله

انگار سالهاست که میشناسیشون و اونا هم خیلی دوست داشتن  و حسابی خودتو تو

دلشون جا کردی مو قع تحویل سال همگی دور هم جمع بودیم اما حیف بابایی پیشمون نبود

اخه برای کار رفته بود ایران و نتونسته بود خودشو برسونه اما در کل خیلی خوش

گذشت...امسال نه تنها اولین عید زندگیت بود برای ما هم اولین عید تو کشور باکو بود اخه

هرسال عید ما ایران بودیم ااما امسال قسمت نشد و مامانی اینا اومدن پیشمون تو هم

حسابی با بچه ها خوش گذروندی و بدجوری به بودنشون عادت کرده بودی اخه وقتی رفتن تا

چند روز همش غر میزدی اخه وقتی مامانی ایطنجا بود هرزوز صبح تورو میبرد بیرون و

میگردوندتت و تو حسابی حال میکردی برای خودت :)))الان که دورزو از رفتنشون میگذره یه

خورده بهتر شده اخلاقت خخخخخ البته خودمم مثل تو ام بدجوری دلم براشوت تنگ شده

 


 

پسندها (3)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخمل گلمون می باشد