دسیدسی، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه سن داره

دخمل گلمون

اولین سرماخوردگیت تو 8 ماهو 10 روزگیت

1392/12/17 15:57
نویسنده : mamaniiii
268 بازدید
اشتراک گذاری

     اینم یه عکس از روزهای سرماخوردگیت الته اخرین روز سرماخوردگیت

 

صبح زود  که پاشودم  برات صبحونه ااماده کردنم هر کاری کردم لب به غذات نزدی یه جورایی بی حال بودی منم فکر میکردم خوابت میاد اهمیت ندادم گفتی زودی خوب میشی اما  بعد 1 ساعت دیدم کم کم شروع کردی به گریه هرکاری میکردم ساکت نمیشدوی  اصلا اونقدر بی حال بودی که نای خوردن غذا و شیرومو هم نداشتی خیلی نگرانت شده بودم  دیدم هرکاری میکنم ساکت نمیشی رودی زنگ زدم به بابایی وقتی گریه هات وناله هاتو از پشت تلفن شنید بدجوری نگرانت شد و خودشو روسوند خونه  از دکتر خودم ادرس یه دکتر ایرانی رو پیدا کردم با کمک بابایی لباساتو پوشونم تو رو بردیم دکتر . وقتی تو رو معاینه کرد به ما گفتش که  اب بدنت کم شده  و داری کم کم سرما میخوری برات دارو تجویز کزدو امپول نوشت وقتی امپپولتو زد کم کم انگار حالت بهتر شد از اون حالت بی حال در اومدی تا فردا حالت خوب بود که دیدیم دوباره حالت بد شد هرچی به دکتره زنگیدم تلفنشو ج نداد مجبور شدیم تو رو ببریم پیش یه دکتر دیگه که خداروسشکر خیلی بهتر از دکتر قبلی دراومد اونم دوباره برات امپول انتی بیوتیک نوشت همرا با جند تا شربت که با خوردن اونا در طول 10 روز حالت خیلی بهتر شد اما تو این 10 روز علاوه بر سرماخوردگیت بدجوری بی اشتها شده بودی اصلا لب به چیزی نمیزدی حتی شیرم تو خواب نمیخوردی منم مجبور میشدم بدوشم با هزار ترفندو کلک بهت بدم و همنظور اسهالم بودی که این اسهالت باعث شده بود پاهات بسوزه دیگه خودت فکر کن  من این این 10 روز چی کشیدم خیلی بد بود این روزا برام  اما خداروشکر امروز بهتری عشق مامان..هیچی به اندازی سلامتیت مهم نیست اینو میدونستی مثل یه کابوس بود که خداروشکر زود گذشت

 

ا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

نسیم
21 اسفند 92 10:11
مرسی خاله نسیمی جوونم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخمل گلمون می باشد